آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

فردای تولد

فردای تولد بالاخره صبح شد بعد ارصرف صبحانه پزشک متخصص نوزادان اومد منومعاینه کرد وشرح حال کامل رو به مامان وبابا داد. خانم دکترفوق تخصص نورادان داشت وخیلی مهربون بود.پزشک جراح مامان هم وضع عمومی مامانوچک کرو و برای مرخص شدننش okداد. دکتر گوش وحلق وبینی هم  شنوایی منو چک کردوبعداز نیم ساعت ریپورتشو داد. پرستارای مهربونم برای مامان cdآموزش شیردهی ومراقبت ازنوزادو بخش کردن تا مامان اطلاعات کاملتری پیداکنه که اونم عالی بود.مامانم کلی دوست اونجا پیدا کردچون خیلی خوش اخلاق ومهربونه.  خلاصه تمام کارا انجام شد ، پرونده ترخیص من ومامان آمده شد وتزریق واکسنای من مونده بود که بعدازصرف نهارومرخص شدن مامان از بخش ،من بابا ومامان جون برای تز...
15 فروردين 1391

سومین حمام من

سومین حمام من:     روز نهم فروردین بود ترکیب تیم عوض شده بود وواینبارداداش آروین هم به جمع ماپیوست وباباگلی عکاس تیم شد. بابایی هم نبودن.خلاصه شاهانه حمامم دادن ،مامان جون هی دادمی زد بچمو مریض نکنین ،سریع باشیدوبالاخره حمام من تموم شد وبرای تعویض لباس به بیرون منتقل شدم،اون روز هوا سرد شده بود وبارون می یومد،مامانی هم لباس زمستونه تنم کرد تا سرما نخورم.منم  بعد ازحمام حسابی خوابیدم.خیلی می چسبه. اینم چندتا ازعکسای من من وداداش آروین در بدوورودبه حمام                          &nbs...
15 فروردين 1391

دومین حمام من وکلاس آموزشی برای مامان وبابا

دومین حمام من: روز یکم فروردین قرارشد منو حمام ببرن،بابا وسایل لازم درون حمامو آماده کرد، شامپو،صابون،وان و...،مامان لباسها وحوله منو آماده کردوروشن کردن تمام شوفازها وبخاریهای خونه رو به عهده گرفت.مامان جونم می خواست نحوه حمام دادن منو با جزئیات کامل و رعایت نکات ایمنی به مامان وبابا نشون بده، حمام به صورت کلاس آموزشی بود پس چهارتایی به حمام رفتیم وهمگی به کمک هم منو حمام دادن.حسابی تمیزشدم عین دسته گل شدم.و راحت تا بعدازظهرخوابیدم.عجب خواب با حالی بود حسابی چسبید. توجه توجه: به علت اینکه کلاس حالت آموزشی داشت عکاسی در حمام انجام نشد این عکس بعد از حمام گرفته شده.   مامان رفته تو حمام &n...
15 فروردين 1391

اولین حمام من

اولین حمام من:                 اولین حمام من روزبعدارتولدم بود،پرستارای مهربون به اتاقم اومدن وبه مامان وباباگفتن می خواین نوزادتونو حمام بدیم،مامان وبابا هم okدادن .واونا منوبرای حمام بردن وبعداز 20 دقیقه یه دسته گل تحویل دادن.من حسابی خوردنی شده بودم.خوشگل بودم خوشگل ترشدم.به قول بابا  آخه پسراین همه خوشگل می شه؟ اینم عکس بعد ارحمامم که از شدت خستگی خوابم برد   ...
15 فروردين 1391

روز تولد

    ای یزدان پاک توراسپاس ودرود فراوان،که با لطف وعنایتت فرشته آسمانی ما زمینی گشت.شکروسپاس تورا که فرزندی سالم به ما عطا نمودی وزیباترین هدیه نوروز آریایی را به ما ارزانی داشتی.برآستان مبارکت سجده شکر می گذاریم ای خالق بی همتاوای یگانه مطلق.   لحظه بعد ازتولد                         5: 30 صبح  روز٢٤ اسفند ١٣٩٠بیدارشدیم.پس ازخواندن نمازودعا به همراه بابا،ماما ومامان  جون به سمت بیمارستان  فوق تخصصی بهمن حرکت کردیم.ساعت 6:30 رسیدیم ومامان وبابا برای تشکیل ...
14 فروردين 1391

ماجرای زردی گرفتن من

سلام ماجرای زردی من:                                           زردی گرفتن من در تاریخ27/12/90     در روز  ٢٧/١٢/٩٠سه روز بعد از تولدم وروز تست غربالگری پزشک مرکز  وضع منوچک کردوآزمایش خون برای  چک زردی من نوشت. همگی رفتیم آزمایشگاه  وازمن نمونه خون گرفتن،ولی من اصلا گریه نکردم خوب مردم دیگه.    هورا به خودم. جوابش دوساعت دیگه آماده می شد، چون خسته بودیم همگی خونه اومدیم وعمه...
14 فروردين 1391

آزمایش غربالگری

سلام آزمایش غربالگری شنبه صبح درحالی که من سه روزه بودم به همراه بابا،مامان ومامان جون به مرکز بهداشت رفتیم.مامان به خاطر داروی بیهوشی سردرد شدیدی داشت،وچشماشم خیلی درد می کرد.بابا ومامان جون منو برای آزمایش آماده کردن وموقع خون گرفتن ازکف پام من  حسابی گریه کردم. دردم اومد چیکارکنم پاهام خیلی ظریفه دیگه
13 فروردين 1391

اولین واکسییناسیون من

سلام به همگی بالاخره بعد ار ترخیص مامان ازبخش زایمان وترخیص من به دستور خانم دکتر نوبت تزریق واکسنای من رسید درروز٢٥ /١٢/٩٠ من به همراه بابایی به بخش واکسیناسیون  بیمارستان رفتیم.ومن واکسن هپاتیت Bو واکسن ب ث ژ،روتزریق وقطره فلج اطفالو نوش جان کردم.  
13 فروردين 1391